وبلاگ شخصی محمد شادمان
 
 
منوی اصلی
صفحه نخـــــست
چــــاپ صفــــحه
خـــانه كردن وب
ذخـــــیره صفحه
پـست الکترونیک
بایگـــانی مطالب
در باره ی ما
 

به وبلاگ من خوش آمدید
موضاعات
پیوند وبلاگ
محصولات لبنیاتی چوپان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ شخصی محمد شادمان و آدرس aviyan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. در صورت هرگونه مشکل در وبلاگ یا تبادل لینک با شماره تماس :۰۹۳۶۷۹۰۱۶۸۳






 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی


آرشیو ماهیانه
اسفند 1389
نویسندگان
نویسندگان
پیوند وبلاگ
شرکت لبنیاتی چوپان
داستان
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

:: تمام پیوندها ::
 
طراح قالب و کد های جاوا...

كاربران آنلاين: نفر
تعداد بازديدها:
RSS

طراح قالب و کد های جاوا...

Www.LoxBlog.Com

کد های وجاوا :

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 1
بازدید کل : 7649
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1


داستان های روز دنیا

 

داستانی از پیر مردی در اسپانیا
 
 
این داستان که برای شما می خوام تعریف کنم.از یک پیر مرد که پسرش در اسپانیا به زندان افتاد.از روزی که پسرش به زندان افتاد پیر مرد دیگر نتوانست کار کشاورزی انجام بدهد.پسر به پدر نامه ای نوشت گفت پدر ایا اکنون می توانی کار کشاورزی انجام بدهی پدر در جواب نامه از پسر درخواست کمک کردکفت از ان روزی که تو به زندان افتادی دیگر نتوانستم کار کشاورزی انجام بدهم.پسر از خواندن این خبر ناراحت شد وبه فکر چاره ای شد .وبعداز دو روز فکر مداوم به این نتیجه رسید که باید کاری انجام بدهد که پدر از ناراحتی رها شود                 نامه ای نزد پدر خود نوشت.وگفت پدرفعلا کاری انجام نده زیرا من در ان زمینی بزرگی که تو قصد کشاورزی داری 500 اسلحه ومقداری باروت و فشنگ جاسازی کرده ام و فقط میتوان با شخم زدن انها را سالم از زیر خاک بیرون اورد.          از ان جایی که ماموران اسپانیایی قبل از رسیدن نامه به دست صاحب هایش ان نامه را می خوانند.از این موضوع با خبر شدند .و رفتن ان زمین را شخم زدند      وهیچ چیز از ان زمین به دست نیاوردند.وبا ناراحتی تمام ان پسر را که به پدر خود کمک کرده بود زدند. پسر در نامه ای به پدر خود در عصر همان روز نوشت پدر زمین حاضر است.برو در ان کشاورزی کن.پایان.نوشته محمد شادمان        

آخرین مطالب ...
» داستان های روز دنیا
» نحوه ی شبکه کردن نظیر به نظیر

Home | FeedBack

Copyright © 2008 LoxBlog.Com . All Rights Reserved. Translation Www.NazTarin.Com